جمعی از شاعران تبریزی، سرودههای خود را برای سید عزیز مقاومت، شهید سیدحسن نصرالله در ویژهبرنامه سراسری “راز نصرالله” قرائت کردند.
– اخبار استانها – بهگزارش خبرگزاری تسنیم از تبریز، بهمناسبت شهادت پرچمدار مقاومت در منطقه، سیدحسن نصرالله دبیرکل حزبالله لبنان، عصر شعر «راز نصرالله» روز یکشنبه در کتابخانه مرکزی تبریز، همزمان با سراسر کشور، با حضور اسد بابایی مدیرکل کتابخانههای عمومی آذربایجانشرقی، مرتضی طوسی دبیر محافل ادبی استان آذربایجانشرقی، سیداحمد استوار، سیدحجت نقوی، محمدامین شیخاسلام، ابراهیم قبله آرباطان، ابوالفضل حمامی و امیرحسین دوستزاده و جمعی از دیگر شاعران مطرح استان آذربایجانشرقی برگزار شد.شاعران تبریزی، شعرهای خود را برای سید عزیز مقاومت و مردم مظلوم فلسطین قرائت کردند و در شعرهای خود را کلمات را، همرزم عملیات وعده صادق 2 دانستند.”چنان اندوهگینم از فراق حاجقاسمها”/ مرتضی طوسیگذشته قرنها این خاک میبالد که ایرانم هنوزم خویش را دلبستهی این خاک میدانمجهان یک سو و خاک پاک ایران نیز در سویی جهان کفر مسلّم بود، من گفتم مسلمانمبه راه دین و آزادی و عزت، خون دل خوردم اگر تاریخ گلگون است از خون جوانانممن آن تبریز نستوهم که از اعصار میآیم منم من جبههی مستحکم مشروطه خواهانمبه ناحق ریخت یک روزی اگر خون خیابانی کنون تندیس اویم، جان بکف در هر خیابانمبه روی دار فریاد بلند یاحسینم من گلوی ثقةالاسلام و فریاد دلیرانمجنوبم زخم دلواری، شمالم درد کوچک خان یقین من خون تبریزم، اگر در فین کاشانمصفای کرخه با خون شهیدان روشن است اینک منم من خاک سوسنگرد، آری دشت میشانم اگر ستارخانم بیرق عباس بر دوشم اگر مشروطهچی هستم یقین پابند قرآنمچنان اندوهگینم از فراق حاج قاسمها که بعد از غارت خاتم، من اندوه سلیمانماگر در راه دین و خاک دور از اقربا مردم وطن غربت ندارد هرکجا باشم در ایرانماگر امر جهاد و اذن میدان از ولی باشد اطاعت میکنم تا ریشه از صهیون بخشکانم”خیبری نو بگشاییم از این قوم یهود”/ محمدامین شیخاسلام برسد محضر آن یوسف کنعانی ما رقعهی تازهای از سینه طوفانی ماشست باران همه کوچه خیابانها را نمیآیی؟ به فدایت دل بارانی ما نمی آیی که به فریاد دل ما برسی؟ که به پایان برسد بی سر و سامانی ماما نشان و نسب از حضرت سلمان داریم مهر مولاست همه رسم مسلمانی ماعشق حیدر به دو عالم نفروشد این خاک از علی هست رگ غیرت ایرانی ما مرگ بستر؟ پسر شیعه؟ نشاید؛ باید به شهادت برسد سید لبنانی ماگفت از کرب و بلا میگذرد جاده قدس رحمت الله علی پیر جمارانی ماخیبری نو بگشاییم از این قوم یهود بدهد رخصت اگر میر خراسانی ماچارده قرن به یاد تو چه دلها خون شد! کاش نازل شوی ای رحمت یزدانی ما!”لبیک یا سیدعلی، لبیک یا سیدحسن” / سیدحجت نقویفریادهای زخمی و پنهانی دور از وطن آوازهای خسته و بشکسته ی در جان و تنباران اشک ابرها گرداب درد بادها امواج دریاهای در زنجیرخشم اهرمنسوز نوای بلبلی دور از شمیم نسترن بال و پر پروانه ای افسرده در دشت و دمناندوه چشم طفلکی گریان میان خشم و خون محبوس در گرداب غم زندانی بیت الحزننخل شهید بی سری افتاده در دشت جنون زیتون خشکیده ز دست آتش زاغ و زغنتن های بی سر مانده در تاریخ خاکی که درآن خفته هزاران سربدار بیدار بی غسل و کفنرازی که سر بگشوده و اسرار عشقی جاودان آید ز آوای دل پیر و جوان و مرد و زناز شامگاهان تا سحر از نهردل تا بحر جان از قدس تا شام بلا لبنان و ایران و یمنفریاد می آید بگوش از حنجر خنجرستیز لبیک یا سیدعلی، لبیک یا سید حسن”وقتش رسید، پاسخمان داده میشود”/ سیداحمد استواروقتش رسید، پاسخمان داده میشود انگورمان به وقت خودش باده میشوددر پاسخ تمام سگان پلید هار دارد جواب در خورش آماده میشودوقتی قرارمان، به نماندن، به رفتن است صحرا و کوه و آب روان، جاده میشوداز بین صدهزار مدعی عشق واقعی تنها یکی دلاور و دلداده میشودآری همیشه رتبه و نام شهید عشق تنها نصیب مردم آزاده میشودسنگین ترین مصائب و درد و شکنجهها با یاد سیدالشهدا ساده میشود”هنیا لک شهید نصرالله”/ امیرحسین دوستزادهفکر کردند کشتهاند تو را تو ولی بیشتر شدی زنده جامه، جز جامهی شهادت نیست بر تن پاک تو برازنده برکت خون توست میدانم دلم آرام شد کمی سید بعد یک سال جای گریه نشست بر لب کودکانمان خنده حرف ما، حرف و قولمان قول است مرد میدان جنگ ما هستیم دشمنان را جواب سازش نیست چاره مشت است! مشت کوبنده وضع دنیا چنین نمی ماند علمش بر زمین نمی ماند ننتقم رهروان نصرالله سنتصر رهبران آینده جنگ در راه حق دو سر برد است شهره ی عالمین خواهی شد یا که خیبر ز جای خواهی کند یا شهید حسین خواهی شدلحظه ای که به آسمان رفتی… چشم هایت چه دید نصرالله ؟ زنده بودی و زنده تر گشتی هنیا لک…شهید نصرالله دشمنت خواست تا تو را بکشد در دل خاک ها جوانه شدی سر زد از تو هزار نصرالله قد کشیدی و جاودانه شدیبا همین قطره قطره ی خونت معبر قدس را گشودی تویار دیرین حاج قاسم ما تو چه کردی؟…مگر که بودی تو؟…من عزادار سیدم آری ! می ستایم غم حماسی را یا رب از من نگیر یک دم نیز نعمت گریهی سیاسی راتا قیام قیامت است یقین راه تو ماندگار نصرالله پشت در های خیبر آماده ست لشکری از هزار نصرالله حاج قاسم کنار نصرالله آه آن دم چه رجعتی بشود صبح دیدار مهدی موعود چه قیام و قیامتی بشود نام تو جان گرفت و جاری شد در دل شام و غزه و صنعا میرسیم آه میرسیم به هم وسط صحن مسجدالاقصیبا دلی خون و سینهای مشتاق وقت پرواز میشود کم کم چشمهایت مبشّر فتحاند قصه آغاز میشود کم کمنغمهٔ فتح میرسد بر گوش آی دلهای با خدا همراهای شهیدان قدس برخیزید وقت خونخواهی است بسم اللهذوالفقار علی به دستانش یاری از راه دور می آیدآه سربازهای در قنداق عطر صبح ظهور می آید”روایتهای فتحم، همچو کابوس شیاطینم”/ ابوالفضل حمامیکیام من؟ روی لبهای دعاگویان چو آمینم کیام؟ تعبیری از آیات «والزیتون و التین»مچونان سنگ رهای از فلاخن سوی دژخیمان اگر از دست مظلومان بیفتم سخت و سنگینمکسی از اسم شب میپرسد و آرام میگویم که نزدیک است صبح از سوی خورشیدی که میبینمشبیه ذکر بسم الله رحمن رحیمم من روایتهای فتحم، همچو کابوس شیاطینمصدایم تا ابد در گوشتان تکثیر خواهد شد: فلسطینم، فلسطینم، فلسطینم، فلسطینم”ذوالفقار علوی سلسلهجنبان شده است”/ ابراهیم قبله آرباطان مرحبا بر «شرف» و «غیرت» ایرانیها «همدانی» و «سلیمانی» و «تهرانیها»سیلی محکم «سجّیلی» ما ثابت کرد دیگر آماده ی جنگند سلیمانیها«رکبی» خورده و مستاصل میدان، صهیون بعد از اینهاست از این دست «پریشانیها»ضرب و شصت علوی را نچشیدند هنوز کِی «علی» آمده به «جنگ خیابانی»هاآسمان تلاویو است که دیدن دارد بگریزید از این هیمنه، عبرانیهاتیشه بر ریشه ی تکفیر رسیده ست؛ هلا که بیایند به خود، فرقهی شیطانیهاذوالفقار علوی سلسله جنبان شده است ولی اینبار به دست عجمستانیهاانتهای پیام/